Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

Friday, October 20, 2006

 

روز قدس بود امروز، ساعت نزدیک یک شد ،حوصله ام بدجور سر رفته ،باز کم آوردم و گفتم ماشین بردارم بزنم بیرون برای افطار هم
نون و کمی تنقلاتی چیزی بگیرم ، تموم خیابون انقلاب رو حال دادن بهمون و بستن با اینکه راهپیمایی صبح بوده و الان راهپیمایی
کننده ها دارن میرن به سمت منزلشون ، پشت ترافیک به آدمها نگاه میکنم تقریبن همه آقاییون به یک شکل اند یک مدل پوشش و
ظاهر و خانومها هم همینطور و کاملن خشنود و خرسند و شاد ، گویی از این کارامروزشون کلی انرژی گرفته باشن پیش خودم فکر کردم چه خوبه آدم این همه آدم از جنس خودش کنارش داشته باشه، این همه هم نباشه ولی حداقل باشه
شاید این سقف آسمونه اینجا برای من هم کوتاه شده که انقدر سخت نفس میکشم شایدباید بار وبندیل ام و ببندم ،نمیدونم
اشکال کار اینجاست که نمیدونم ، مثل آدمی که راه رو گم کرده ،راه رو پیدا نمیکنم ،روشنایی احتیاج دارم اگه بهم بدیش با اطمینان
محکم دستم رو بگیر

روزهای خنک بارونی ، درختان فراوان
این نسیم پر نوازش بر گرد لب هایت چقدر به تو می آید
این گلی که خیره در آنی چقدر به تو می آید
پس از دریا ، این خورشید تکه تکه شده روی آب و این قایق
که از کناره بوستان نیمه تاریک گل سرخ می گذرد
دروغ نیست
.
.
.
بگذار پارو بزنم
تا این دو ستون ارغوانی نور را در دل شب آواز دهیم





<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?