Saturday, July 22, 2006
عجب پنج شنبه و جمعه وحشتناکی داشتم ، مسمویت شدید داشتم ، واقعن عذاب کشیدم، خدا هرگز نصیب نکنه
مجبور شدم دو دفعه برم اورژانس بیمارستان ، الان هم که تایپ میکنم هنوز کامل به حالت نرمال نرسیدم
خانواده ام رو این دو روزه کلی اذیتشون کردم ، خیلی زحمتم رو کشیدن ، ازشون خیلی خیلی ممنونم
چهارشنبه ای دل به دریا زدم و رفتم یک گوشی موبایل خوب گرفتم ، هرچند زیاد موبایل برای من کاربرد نداره ولی
گرفتم ، عکس بالا رو با دوربین موبایل ام گرفتم
...
تنها
دلجویی تو را می خواستم
در تب
حجم گل چند برابر شده بود
ماه آمده بود پایین
تو در آیینه ها تکرار شده بودی
میان آیینه ها می دویدم
از تو عبور می کردم
ماه را می بوییدم
گل را می چیدم
آوازی قدیمی را زمزمه میکردم
عیادت می کنی بیمار خود را
مرا این آرزو بیمار کرده
تنها
دلجویی تو را می خواستم
در تب
حجم گل چند برابر شده بود
ماه آمده بود پایین
تو در آیینه ها تکرار شده بودی
میان آیینه ها می دویدم
از تو عبور می کردم
ماه را می بوییدم
گل را می چیدم
آوازی قدیمی را زمزمه میکردم
عیادت می کنی بیمار خود را
مرا این آرزو بیمار کرده