Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

Wednesday, December 28, 2005

 

...

ما کاری به حکم نداریم .حکم رو کاغذ مال محکمه است. اصلیت حکم مال خداست که ما و منش ریخته . گلریزون میکنیم واسه کسی که آزاد میشه از این چار دیواری . که همه ی دنیا چاردیواریه. سلامتی سه تن : رفیق و ناموس و وطن. سلامتی سه کس : زندونی و سرباز و بی کس

Monday, December 26, 2005

 
هفت ضربی چهارگاه ساخته استاد حسین علیزاده که قسمتهایی ازش رو تو فیلم دلشدگان استاد حاتمی چند شب پیش دیدم...امروزقسمتی از قطعه رو در آوردم ...چقدر هم آرامشم میده...ساز زدن در بعضی از حالات روحی یک حس عجیبی داره...انگار کسی داره با دقت به حرفها ودلتنگی هات گوش میده...استاد لطفی هم برای سه هفته ایران هستند ...اگه جایی اجرا بگذاره واگه جایی گیرم بیاد چقدردوست دارم ساز زدنشون رو از نزدیک ببینم

Friday, December 23, 2005

 

اَن چیزها که وامیداردت باشی..

بارون نم نم داره میاد....چقدر از بوی خاکه بارون زده و این نم بارون خوشم میاد بعد از اون هوای غیر قابل تنفس ، این هوا چقدر میچسبه ...من رو یاد روزهایی انداخت که تو کارگاه تو لواسان کار میکردم...چه هوایه خوبی ...من دلم برای اون روزهام هم خیلی تنگ شده...یعنی یک روزی میشه دلم برای این روزهام هم تنگ شه ؟؟؟
میدونی دلم الان چی میخواد ؟ دلم میخواد یک جای کوهستانی که تا چشمت کار میکنه برف و برفه و پر از آدمهایی با لباس و کاپشنهای رنگی که دارن با هم برف بازی میکنند ، تا چشمت کار میکنه رنگهای مختلف شادی که روی برفها بازی نمیکنند انگار که در حال رقص اند و من در میان این جمعیت برف بازی میکنم و دوست دارم بدوم دنبال اون کاپشن قرمزپوشیده و گلوله های کوچیک برفیم رو به طرفش پرتاپ کنم تا بخنده و بخندیم و چه احساس خاص و زیبایی داره که نمیگذاره به چیز دیگه ای فکر کنیم..به فرداهای نامعلوم
از یک وبلاگی که نوشته هاش فوق العاده است یک مطلب رو اینجا میگذارم ، حیفه توآرشیوش خاک بخوره...چقدر قشنگ نوشته...میتونید حدس بزنید کدوم وبلاگه ؟ من لذت بردم از خوندنش...شما هم در این لذت من شریک باشین
اَن چیزها که وامیداردت باشی
..برای درک " بودنم" کافی است..نفس عمیقی بکشم....نفسم را حبس
کنم..چشمهایم را ببندم و برای یک لحظه ..به اَن چیزها ئی بیاندیشم که وامیداردم
باشم...
...به لحظه های زیبای زندگی شاید....خاطره ی اَن چیزها که تجربه کرده ام..و انگیزه
ی اَن چیزها که میخواهم تجربه کنم...به تشنگی ها و فرو نشاندن بعدش...به
بغضهای گره خورده در گلو و باریدن بعدش...به خواستن هاو رسیدن ها...به اَن چیزها
که دل بسته ام......
..اما هرگز هیچ چیز جز یک حضور انسانی برای من معنای بودن نبوده است....اینکه
"باشی" چون او هست و میخواهد که باشی...زیباترین و غریب ترین حسی است که
تا به امروز تجربه کرده ام....
دیده شدن....دوست داشته شدن...لمس شدن...ابعاد حجم ترا می سازند و تو در
این ابعاد شکل می گیری و فضا اشغال می کنی و " هستی"......و حالا که
هستی ..میتوانی با خیال راحت از بوی باران....ار اَفتاب یک روز برفی ...از مسافرت
در جاده ی چالوس...از موسیقی و شعر ....از مزه ی یک غذای خوشمزه...از دیدن
یک فیلم خوب.........لذت ببری..
حالا میتوانی تمام مسائل دنیا را به بحث بنشینی و به بودن چیزهائی که دلیلی برای
بودن ندارند بخندی.........نفسم با فشار بیرون میزند.....چشمهایم را باز میکنم...و می بینم که هنوز
"هستم" و بودن را درک میکنم........

Monday, December 19, 2005

 
راه از میان مویرگهای حیات میگذرد
فروغ فرخزاد

امروز آرامش عجیبی داشتم و چقدر احساس سبکی و راحتی میکردم ، اتفاق خوشایندی هم روز قبلش نیفتاده بود و اتفاقن میخواستم یک شعبه جدید کاری بزنم و همه کار هاش رو هم کرده بودم ولی درآخرین لحظه نشد البته میخواستم حتمن میشد ولی به خاطراینکه باعث دلخوری کسی میشد که برام عزیزه ، از خیرش گذشتم ( از بس که من پسر خوبی هستم ) ولی نمیدونم چرا صبح که پاشدم انقدر احساس خوبی داشتم این احساس باعث شد که لباسهای نو تر م رو بپوشم ، به خودم برسم و با روحیه از خونه خارج بشم...جالبیش این بود که روز کاریه خوبی هم داشتم ، میگن به دنیا و زندگی بخند تا بهت بخنده ، هر چی بود امروز روز...خوبی شدامیدوارم این روحیه خوبی که داشتم بیشتر برام اتفاق بیفته و واقعن
" راه از میان مویرگهای حیات میگذرد

Wednesday, December 14, 2005

 

نه ره پيدا نه چشم رهگشايي
نه سوسوي چراغ آشنايي
گريزي بايدم از دام اين شب
نه پاي اي دل نه اسب بادپايي



یک : یک پیشنهاد کاری دادم که جوابش رو شنبه میگیرم اگه موافقت بشه به
نظرم کلی از گرفتاریهای کاریم تا عید حل خواهد شد...امیدوارم

دو : خیلی دوست داشتم برم جام جهانی آلمان ولی امروز به یکی ،دو تا آژانس زنگ زدم که گفتند مبلغ پنج میلیون تومن هزینه برای هر نفر هستش !!!من چرا فکر میکردم نصف این مبلغ میتونه باشه پنج میلیون بدی آژانس و یک میلیون هم
با خودت ببری اونجا...از توان مالی من کاملن خارجه...حیف

سه : فیلم "یک بوسه کوچولو" کاری از بهمن فرمان آرا این هفته اکران میشه ، دوست دارم ببینم چون از کارهای فرمان آرا خوشم میاده ، مخصوصن اینکه بازیگرش رضا کیانیان هم باشه

چهار : امروز روز تولد امام رضا است...دلم مشهد رفتن و اونجا بودن ر ومیخواد....عیدتون مبارک

Friday, December 09, 2005

 
امروز سومين روزيه که تعطيلم ، دو روز به خاطر آلودگي هوا تعطيل شد امروز هم که جمعه است هوا که واقعن آلوده و افتضاح شده اين تعطيلي هم تو اين موقعيت کاريم خيلي نا خوشايند بود ، اماچند روز پيش باز هم يک هواپيما افتاد ، باز هم چندين شهيد ديگه!!! من نفهميدم سقوط هواپيمايي که به سبب ضعف مديريت يا هر دليل ديگه اي دچار سانحه شده براي لاپوشاني بايد به کشته شدگانش بگيم شهيد!!!!! صدا و سيما هم که در اين موارد ميدونيد که سنگ تموم ميگذاره ...توي خونه هم علي مريض شده و دچار تب و لرز و مسموميت شده و موتور خونه ساختمان هم به دليل تعويض منبع ، کار نميکنه يعني آب گرم براي استحمام هم نيست ، این چند روزه باعث شد یک کتاب هم بخونم ..... سال پیش به پیشنهاد یک دوست از شهر کتا ب پاساژ آرین گرفته بودم ...وانهاده اثر سیمون دوبوار...خوشم نیومد ...اواسط کتاب رو که باز کردم یک پارگراف راجب یک دیدار بود که خانومه برای این دیدار کلی به خودش میرسید و لاک و عطر میزد که ... تحریک شدم بخونم کتاب رو ولی جالب نبود... به به حالا تصور کن چه تعطيلاتي شد دیگه
اما امشب قرعه کشي جام جهاني فوتبال هستش ، ساعت 22و40 دقيقه به وقت تهران و کانالها
دبي اسپرت و ضد دی اف آلمان میدونم که مستقيم نشون ميدن اگه ميتونيد ببينيد فکر کنم جالب باشه چون گفته شده چند تا از خواننده هاي مطرح هم امشب اجرا دارند

Friday, December 02, 2005

 

حکم

عصرپنج شنبه است خيابون وليعصر ترافيک وحشتناکي داره ،ميزنم از خونه بيرون ، ميدونم از چهارشنبه حکم اکران شده ولي نميدونم کدوم سينما وکدوم سانسها ، از جلوي تاتر شهر رد ميشم به 469 ميرسم ، فکر ميکنم از اينجا چقدر خاطره دارم ها و باز ميرم وميرسم به سينمافلسطين ....پرده اصليش فيلم حکم رو اکران کرده و نيم ساعت مونده به اکران و يک صف طولاني ،خوشبختانه بليط بهم رسيد و رفتم داخل ،سينما پر پر بود که قابل پيشبيني هم بود به خاطر اين همه بازيگر مشهور و نقد هايي که از اين فيلم برعکس فيلم هاي قبلي ايشون مثبت و متفاوت نوشته شدند...حالا به اسم ها نگاه کنيد
بازيگران :عزت اله انتظامي ، ليلا حاتمي ،خسرو شکيبايي ،بهرام رادان ،مريلا زارعي وپولاد کيميايي و اين بار تو تيتراژ يک اسم هست که بدجور به چشم مياد...تدوين : جعفر پناهي تو تيتراژ اول هم يک چيزي داشت که خيلي خوشم اومد ميدونم آرش با من هم عقيده ا ي فکر کنم اول هم نوشت: فيلمه مسعود کيميايي
شروع فيلم رو خيلي دوست دارم مثل اکثر فيلمهاي کيميايي شروعش فوق العاده است از نوشته احمد طالبی نژاد بخونید " فصلی به غایت زیبا که از نظر طراحی صحنه ،میزانسن و فیلمبرداری در سینمای این سالها کم نظیر است " فضای فیلم همون فضای خاص و منحصره مسعود کیمیایی است...فیلم در ادامه مثل اوایلش نیست ولی خستت هم نمیکنه ، اونقدر بازیها قویه که محو بازیها میشم انتها و سکانس آخر فیلم رو هم خیلی دوست داشتم کاملن غافلگیرم کرد ، من این فیلم رو نزدیک به دندان مار و سرب کیمیایی دیدم... من از سینمای کیمیایی خوشم میاد چون متفاوته و سبک خودشه چون به قول خودش فیلمه مسعود کیمیای هستش...جای دوست خوبم آرش هم خالی که میدونم خیلی دوست داره زودتر حکم رو ببینه

This page is powered by Blogger. Isn't yours?